امشب از آسمان دیدهی تو روی شعرم ستاره میبارد در زمستان دشت کاغذها پنجههایم جرقه میکارد
شعر دیوانهی تبآلودم شرمگین از شیار خواهشها پیکرش را دوباره میسوزد عطش جاودان آتشها
آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست
شب پر از قطرههای الماس است از سیاهی چرا هراسیدن آنچه از شب به جای میماند عطر سکرآور گل یاس است
آه بگذار گم شوم در تو عاشقانه...
ما را در سایت عاشقانه دنبال می کنید
برچسب : آغاز,دوست,داشتن, نویسنده : 1eshgholane11f بازدید : 290 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 20:04